محل تبلیغات شما



در ادامه پست قبلی
______
پیروز‌ یکم، هجدهمین پادشاه ساسانی بود که درسال ۴۸۴ میلادی در جنگ با هیتالیان کشته شد و فرزندی از او به نام قباد بر جای ماند . قباد پس از مرگ پدر بر تخت پادشاهی نشست و سلطنت خود را آغاز کرد.او فردی مقتدر بود و نقشه های زیادی برای اصلاحات قوانین دینی کشور در سر داشت.به همین خاطر بعد از شروع سلطنت به سرعت دست به کار شد.با شروع این تغییرات بسیاری از بزرگان کشور از جمله ون که جایگاه خود را در خطر می دیدند، از کار وی بیمناک شدند.آنها برای خلاص شدن از شر قباد بر علیه او توطئه کردند و در آخر  او را به وارد آوردن بدعت های تازه در دین (از جمله آنکه حق داشتن دو همسر به صورت همزمان را به زن ها داده بود) متهم، و او را از سلطنت عزل کردند.قباد که از نقشه آنان بی اطلاع بود در دامشان افتاد و آنها با همکاری عمویش بلاش که یکی از مخالفان سر سخت او بود و تاج و تخت را از آن خود می دانست،او را از سلطنت برکنار کردند.بعد از تاجگذاری بلاش چند تن از بزرگان و ون کشور تصمیم بر کشتن قباد گرفتند اما او با فرمان خود، قباد را به قلعه فراموشی تبعید کرد.چند سال از تبعید قباد به قلعه فراموشی می‌گذشت تا اینکه بعد از مدتی توانست با فداکاری همسرش و با کمک چند تن از دوستان خود از زندان بگریزد. بعد از مدتی مخالفان بسیاری از جمله سپاهی از هیتالیان بر علیه عمویش گرد آورد و به مخالفت با او پرداخت.بزرگان کشور با شنیدن این خبر به این نتیجه رسیدند که با سلطنت قباد، فشار هیتالیان بر ایران کمتر خواهد شد. به همین دلیل دستور به عزل بلاش دادند و بعد او را نابینا کردند تا دیگر تلاشی برای به دست آوردن قدرت نکند.
اینچنین بود داستان قباد فرزند پیروز


اهمیت جنگ در دوره ساسانی
____
در زمان پادشاهان ساسانی وقتی که آتش جنگ اشتعال میگرفت، مهمانی های بزرگ سلطنتی متروک میشد، و پادشاه غیر از موبدان موبد، و ایران دبیرید، و رئيس اسواران کسی را برخوان خود نمی پذیرفت. آنگاه بر سر سفره چیزی جز نان و نمک و سرکه و سبزی نمی نهادند. پس غذایی به نام بزم آورد می آوردند. بعد از آنکه شاه قدری از آن می خورد، سفره را بر می چیدند، و شاه مجددا به کار می پرداخت. اما وقتی که جنگ به خوشی خاتمه می یافت، رسم ضيافتها مجددا برقرار می گردید، درباریان دوباره جمع می شدند. موبد بزرگ نطقی ایراد میکرد، و وزرا پس از او هر یک سخنی می گفتند، سپس افسران عالی مرتبه در قسمت علیای تالار در حضور شاه غذا صرف می کردند، و در قسمت سفلای تالار، عوام خوراک می خوردند، و مراقبت از آنها با رئیس محافظان بود. برخوان زمزمه می کردند. در آن اثنا کسی حق سخن گفتن نداشت، و اگر کسی چیزی می خواست، به اشاره طلب می کرد. در پایان غذای خوانندگان و بازیگران احضار می شدند.


ورجمکرد:
وَرجَمکَرد،مشهورترین و نخستین شهر آرمانی در دوران اساطیری.
آفریدگار به جمشید پادشاه ایران زمین هشدار داده بودكه سه زمستان دهشتناك در پيش است و چنين شد كه جمشید دژي بنا كرد و تخمه همه حيوانات مفيد،گياهان و بهترين مردمان را بدانجا برد. و آن دژ باستانی ورجمکرد نامیده شد.ورجمکرد، نام پناهگاهی زیرزمینی و بزرگ است که جم» یا جمشید به فرمان اهورامزدا آن را به شیوه‌ای که بندبند آن در وندیداد اوستا مشخص شده، بنا کرد تا در برابر تغییرات جوی آینده ،سیلاب بزرگ و طوفان و زمستان سخت و کشنده ای که در راه بود، مردمان و جانوران به آن پناه جویند.پدید آورنده این زمستان ملان(ملکوش) نام دارد و او دیوی است که در پایان هزاره هوشیدر،زمستان سختی پدید می آورد و سه سال زمین را دچار طوفان و برف و تگرگ میسازد و آن را ویران میکند.بنابر تحقیقات پروفسور مری بویس،ساختن ورجمکرد دارای یازده حکم بود که بنده در قسمت پایین به چندی از اون ها اشاره میکنم:
۱_فضای شهر باید چهار گوش و چهار ضلع آن با هم برابر باشد
۲_زمین به سه قسمت تقسیم شود
۳_مجموعاً ۱۸ گذرگاه در شهر ایجاد شود، به طوری که ۹ گذرگاه در بالای شهر، ۶ گذرگاه در وسط، و ۳ گذرگاه در پایین شهر ایجاد گردد. در اینجا گذرگاه همان محله فرض شده است.
۴_طول هر ضلع باید به اندازه یک میدان اسب سواری(۲۳۰متر)باشد
۵_شهر باید دارای یک دروازه برای عبور نور باشد


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ویلان